خداوند به من وحي کرد: (اين موضوع در عصري واقع مي شود که علم (حقيقتي) نابود، وجهل

آشکار گردد، قاريان قرآن زياد، ولي عمل به آن اندک شود، کشت وکشتار زياد شود، فقيهان

هدايت کننده کم، وفقهاي گمراه کننده وخائن زياد شوند وبه تعداد شاعران افزوده شود، وامت تو،

قبرهاي خود را مسجد خود قرار دهند، قرآن ها را زينت نمايند، ومسجد ها آرايش شود، وجور

وفساد بسيار ومنکرات آشکار، وامت تو امر، به منکر ونهي از معروف نمايند، ومردان، در امور

جنسي به مردها اکتفا نموده، وزن ها به زن ها بسنده نمايند، سلاطين کافر، ودوستان

وطرفداران شان فاسق وياران شان ستمگر شوند، وصاحبان انديشه وفکر آنها، راه فسق

وانحراف را اختيار کنند).(1)

ودر حديث ديگر از رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم نقل شده که فرمود: (خداوند متعال در

شب معراج به من چنين خطاب کرد؛ سرت را بلندکن، سرم را به سوي آسمان بلند کردم، ناگاه

نورهاي وجود علي، فاطمه، حسن، حسين، علي بن حسين، محمد بن علي، جعفر بن محمد،

موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، حسن بن علي ومحمد

بن حسن را ديدم؛ در ميان آنها حضرت قائم (ايستاده) بود، چهره اش مانند ستاره درخشان

مي درخشيد). به خداوند عرض کردم: پروردگارا اين ها کيستند؟

خداوند فرمود: (اين ها امامان عليهم السلام هستند، واين شخصي که در ميان آنها قائم است،

کسي است که حلال مرا در (سراسر جهان) حلال، وحرام مرا حرام مي کند، من به وسيله او از

دشمنانم انتقام مي گيرم، وجود او مايه آرامِش دوستان من است، او دو بت لات وعُزّي را تر وتازه

از قبر خارج مي کند، وآنها را مي سوزاند، که فتنه آن دو در آن روز (عصر خود) از فتنه گوساله

وسامري (عصر حضرت موسي) شديدتر است).(2)



(1) کمال الدين، ص 239، باب 23، حديث 1.

(2) همان، ص 240، باب 23، حديث 2.